زندگی برای بعضی ها مثل زندگی یک فرد راست دسته که دیگه نمی تونه از دست راستش استفاده کنه و مجبوره که با دست چپش کنار بیاد. مثل وقتیه که نیمه های شب، هیچ چیزی توی خونه برای خوردن نباشه و مجبور باشی با گرسنگیت کنار بیایی. مثل وقتیه که میخوایی ولی نمیشه، مثل وقتی که تلاش می کنی و نمی تونی.
زندگی برای بعضی ها مثل زندگی منه. پر از یادها، عطرها، اسم ها و خاطراتی که باید فراموش بشن. پر از لحظه هایی که نمی دونی چطور تنهایی تو سکوت کنی. پر از سر درگمی و کلافگی های روزانه از جای خالی افرادی که حضور شون می تونست دلت رو گرم کنه. زندگی خیلی ها، مثل زندگی یک راست دستی می مونه که حالا باید تمام کارهاشو فقط با دست چپش انجام بده، شاید بشه باهاش کنار اومد و ادامه داد، اما هیچ وقت نمیشه جای خالی اون دست رو احساس نکرد. من راست دستی هستم که از نبودنت خسته ام.
سعید شجاعی
جمعه
هشت، هشت، نودوچار
زندگی برای بعضی ها مثل زندگی منه. پر از یادها، عطرها، اسم ها و خاطراتی که باید فراموش بشن. پر از لحظه هایی که نمی دونی چطور تنهایی تو سکوت کنی. پر از سر درگمی و کلافگی های روزانه از جای خالی افرادی که حضور شون می تونست دلت رو گرم کنه. زندگی خیلی ها، مثل زندگی یک راست دستی می مونه که حالا باید تمام کارهاشو فقط با دست چپش انجام بده، شاید بشه باهاش کنار اومد و ادامه داد، اما هیچ وقت نمیشه جای خالی اون دست رو احساس نکرد. من راست دستی هستم که از نبودنت خسته ام.
سعید شجاعی
جمعه
هشت، هشت، نودوچار
No comments:
Post a Comment