حرفهای خودمانی
Saturday, March 5, 2011
یه مرد بود یه مرد
خودمونیم
پشت این دیوار های بلند
یه مرد
تنها
توی تاریکی
داره اشک می ریزه
تا باز دوباره
بتونه سر بلند و پر غرور
جلوی تمام زخم هاش و درد هاش
مثل کوه
به ایسته
این لحظه هایی که فقط باید
با خودش باشه
تنها
اشک های یه مرد
دیدنی نیستن
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment